منی که آب حیات ازلب تو می نوشم..., ...ادامه مطلب
به زیر زره بین عشق یکی نشست و دود شد ..., ...ادامه مطلب
امروز دوباره همون جایی رفتم که همیشه منتظرت می موندمزیر اون کره زمینراستی اون کره زمین رو که همیشه می اومدی زیرش می نشستی رو برداشتنداشتم می اومدم شهرت دیدم اون بید مجنونم رو هم خیلی هرسش کردناما اون ایستگاه عاشقی اون پل جادویی اون مغازه که ازش کاپوچینو می خریدیم همشون هستن.چند روز پیش روی همون سکویی جلوی خونتون نشستم همون سکویی که شب وقتی می رسوندمت خونه می نشستم ساعتها باهات با موبایل حرف میزدم توام از اون بالا پشت پنجره پرده رو کنار می زدی و من و نگاه می کردی.انگار هنوز توی همون کالبد اون روزها موندم و هنوز نتونستم بیام بیرون شایدم نمیخوام که بیام بیرونرفتنت رو باور ندارم هنوزنبودنت ها رو با عکسات با اون شیشه خالی ادلکنت با نامه های خونده و نخونده ات گریه می کنم و پر می کنم.اشکال نداره بزار بهم بگن تو یه دیوونه ای خیلی ها هم حرفای بدتری اومدن اینجا زدن و رفتن اما بازم اشکال نداره من تو رو دوست دارم + نوشته شده در چهارشنبه ۸ آذر ۱۴۰۲ ساعت ۴:۳۴ ب.ظ توسط محمد | بخوانید, ...ادامه مطلب
لعنت به تو و وعده مایت لعنت به من بی شرف مانده به پایت, ...ادامه مطلب
غزلهایی که بر رویتاثر گفتی ندارد رابرای ماه میخواندمنظر میکرد پایین را...#کاظم_بهمنیسال نو مبارک, ...ادامه مطلب
توراچون آرزوهایمهمیشه دوست خواهم داشتبه شرطی ڪه مرادر آرزوے خویش نگذارے#محمدعلی_بهمنی, ...ادامه مطلب
تو دنیای سردم به تو فکر کردمکه عطرت میاد و بپیچه تو باغچهبیا بخندیم تا باز خنده هات و مثل شمعدونی میزارم رو تاقچهبه تو فکر کردم به تو آره آرهبه تو فکر کردم که بارون ببارهبه تو فکر کردم دوباره دوبارهبه تو فکر کردن عجب حالی داره + نوشته شده در پنجشنبه ۲۰ مرداد ۱۴۰۱ ساعت ۱۱:۰ ب.ظ توسط محمد | بخوانید, ...ادامه مطلب
یه جورایی انگار فقط به فکر وقت گذروندن شدم فقط میخوام ساعت ها بگذره و این عادتیه که قبلا بخاطر یک سری شرایط داشتم و فقط دنبال تموم شدن روز یا یک هفته بودم که بگذره فقط بگذره اما امروز دیگه این گذران وقت برام تلخه و انگار فکر میکنم دارم ضرر میکنم که به این شکل زندگی کردم و هنوز هم زندگی می کنم. دوست ندارم دیگه ساعت ها بگذره و دوست دارم موندگار در اون ساعت ها باشم.خیلی زیاد دیگه آهنگ گوش نمیکنم چون به شدت ذهنم و درگیر میکنه. با یه اهنگ نصفه نیمه یک روزم یا خوب میشه و یا کلا درگیری ذهنی ایجاد میکنه و اذیت و آزارم میده. گفتم رد شدن از خاطرات و تفکرات و باورهایی که سالها باهاش زندگی کردی سخته حتی شاید نشدنی فقط میدونم باید با اینا زندگی کنم این اتفاقات هم جزئی از زندگی من بوده و هست. + نوشته شده در سه شنبه ۱۰ خرداد ۱۴۰۱ ساعت ۶:۱۶ ب.ظ توسط محمد | بخوانید, ...ادامه مطلب
می نویسم از نو نه برای تو که برای خودم از تو... #زهیر, ...ادامه مطلب
شنبه روز بدی بودروز بی حوصلگیوقت خوبی که می شد(تولد توست)غزلی تازه بگی + نوشته شده در شنبه ۳ اردیبهشت ۱۴۰۱ ساعت ۲:۱ ب.ظ توسط محمد | بخوانید, ...ادامه مطلب
رویاهاتو نسازییکی پیدا میشهاستخدامت میکنه رویاهای اونو بسازیرویاهات و بساز....., ...ادامه مطلب
و روزی که آدمهایکبار برای همیشه از چشمانت می افتند...مهم نیست نسبتشان چقدر نزدیک استیا چقدر دور....مهم این است که تو تا ابد هیچ حسی به آنها نخواهی داشتو این آغاز یک راه طولانی ست....هرچند طولانی ولی با آرامشوقتی حس کنی کسایی رو از زندگیت حذف کردی که به نفعتهدنیات بهشت میشه....., ...ادامه مطلب
دیشب هرچی خاطره داشتم ازش رو هم آتیش زدمتمام عکس هاش و عکس هامون روحتی تمام نامه ها روحتی اونایی که هیچ وقت بازش نکردم روهمش و آتیش زدمبی خیال همه چی حتی فکر و خیالشتمام..... , ...ادامه مطلب
وایستا....نفس بکش.....گریه بکن..ولی جا نزن , ...ادامه مطلب
زندگی قشنگ و زیباستبه زیبایی رهایی از افکار اشتباهبه زیبایی رهایی از اشخاص بدون هویتبه زیبایی ارامش بعد از طوفان, ...ادامه مطلب