هنوزم مثل قدیما وقتی چشمات و می بندی

ساخت وبلاگ

امروز دوباره همون جایی رفتم که همیشه منتظرت می موندم

زیر اون کره زمین

راستی اون کره زمین رو که همیشه می اومدی زیرش می نشستی رو برداشتن

داشتم می اومدم شهرت دیدم اون بید مجنونم رو هم خیلی هرسش کردن

اما اون ایستگاه عاشقی اون پل جادویی اون مغازه که ازش کاپوچینو می خریدیم همشون هستن.

چند روز پیش روی همون سکویی جلوی خونتون نشستم همون سکویی که شب وقتی می رسوندمت خونه می نشستم ساعتها باهات با موبایل حرف میزدم توام از اون بالا پشت پنجره پرده رو کنار می زدی و من و نگاه می کردی.

انگار هنوز توی همون کالبد اون روزها موندم و هنوز نتونستم بیام بیرون شایدم نمیخوام که بیام بیرون

رفتنت رو باور ندارم هنوز

نبودنت ها رو با عکسات با اون شیشه خالی ادلکنت با نامه های خونده و نخونده ات گریه می کنم و پر می کنم.

اشکال نداره بزار بهم بگن تو یه دیوونه ای خیلی ها هم حرفای بدتری اومدن اینجا زدن و رفتن اما بازم اشکال نداره من تو رو دوست دارم

+ نوشته شده در چهارشنبه ۸ آذر ۱۴۰۲ ساعت ۴:۳۴ ب.ظ توسط محمد  | 

فقط به خاطر خودم...
ما را در سایت فقط به خاطر خودم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8chovrashf بازدید : 40 تاريخ : سه شنبه 28 آذر 1402 ساعت: 16:29