لیلا....

ساخت وبلاگ
کجایی که ببینی من چقدر دلخسته و تنهام

ببینی زندگی بی تو داره جون می ده رو دستام

سلام لیلا!

اون لحظه ای که قدم زنان و مستأصل از اون دور اومدی و قدم قدم زنان از کنارم رد شدی نفسم توی سینه به تنگ اومده بود دست و پاهام شروع کردن لرزیدن اونقدری تنم رو به لرزه انداخت که کسی که کنار من بود متوجه شد و خیره خیره به تو نگاه می کرد که این کی بود که محمد رو اینطوری به لرزه انداخت ...

من و تو ما شده بودیم عذابم میده من بودن

با داغ دوری از دستات یه عمری تن به تن بودن

دلم می گیره ازتقدیر که دور از هم رهامون کرد

اگه قسمت جدای بود واسه چی آشنامون کرد

اون لحظه ای که دیدم روی صندلی ایستگاه نشستی و خیره به سمت خیابون داری نگاه میکنی خیلی دوست داشتم هدف تیر نگاهت من باشم.

خیلی ها تو کلاس پیله بهم شدن و حتی توی خیابون هم دنبال من میان نمیدونن من عاشق توام.....

فقط به خاطر خودم...
ما را در سایت فقط به خاطر خودم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8chovrashf بازدید : 197 تاريخ : پنجشنبه 19 مرداد 1396 ساعت: 9:47