چون درختی که بریزد همه ی بار و برش
شده ام مضحکه ی صاعقه ها، میفهمی
رو به موتم،همه اینگونه بمن خیره شدند
منم آن روح سراسیمه رها ، میفهمی
قهر تو برده مرا " تا درکاتی دیگر ....
شده ام کافر و مغضوب خدا ، میفهمی
گرخداوند بپرسد که چه میخواهی" تو
من بگویم که تو را ، باز ترا ، میفهمی ... ؟
برچسب : نویسنده : 8chovrashf بازدید : 184